صنایع دستی و هزینه فرصتهای از دست رفته
یکی از عبارات پرتکرار هنرمندان صنایع دستی در سالهای اخیر، افسوس فرصتهای از دست رفته برای این حوزه است. فرصتهایی که یا متولیان آن را جدی نگرفتند یا اهمیت آن در اولویت های مدیریتی نبود.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الله مرادخانی پژوهشگر صنایع دستی و مدرس دانشگاه در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد نوشت: یکی از عبارات پرتکرار هنرمندان صنایع دستی در سالهای اخیر، افسوس فرصتهای از دست رفته برای این حوزه است. فرصتهایی که یا متولیان امر و در رأس آنها وزارت میراث فرهنگی و معاونت صنایع دستی اش، آنها را جدی نگرفتند و یا اهمیت آن فرصتها در بین اولویتهای مدیریتی آنها قرار نداشت.
از جمله این موارد میتوان به ایجاد یک بستر فروش ملی صنایع دستی در دوره کرونا، استفاده از ظرفیتهای قانون حمایت از هنرمندان صنایع دستی، قرار دادن پروژههای ملی صنایع دستی در بین پروژههای ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی، لابی گری برای جذب اعتبارات سالانه برای بیمه هنرمندان و بهبود معیشت آنها، حل واقعی مشکلات تولید، رویدادهای ترویجی برای معرفی این هنر صنعت اصیل در داخل و خارج از کشور و موارد متعدد دیگری از این قبیل نام برد. در مقابل به نظر میرسد مدیران این وزارتخانه که در بدو تشکیل، نام صنایع دستی را از وسط به آخر اسم وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی جابجا کردند، راهکار حل چالشهای این حوزه را بیشتر در برگزاری جلسات مکرر دیدند. جلسات و نشستهایی که خروجی عملیاتی برای برون رفت از وضعیت فعلی و گامی رو به جلو برای رشد صنایع دستی به همراه نداشت. مقولهای که به نظر میرسد یکی از نقدهای اصلی فعالان حوزه صنایع دستی به این سبک مدیریتی باشد.
در ادامه این نوشتار با استفاده از یک عبارت علم اقتصاد، یعنی «هزینه فرصت» به تشریح بیشتر این موضوع خواهم پرداخت. این عبارت به این معنی است که اگر یک فرد یا سازمان، از بین انتخابهای مختلفی که دارد، یک گزینه را انتخاب کند، هزینه فرصت این فرد یا سازمان؛ برابر خواهد بود با هزینه بهترین انتخاب ممکن از بین دیگر انتخابهایی که از آنها صرفه نظر شده است. در واقع هدف اصلی از طرح مفهوم هزینه فرصت در علم اقتصاد، بررسی تخصیص بهینه منابع موجود در پروژههای مختلف است. به عبارت دیگر این مفهوم نقش بسزایی در تشخیص اینکه منابع موجود به صورت کارآمد و مؤثری مورد استفاده قرار گرفتهاند یا خیر، دارد. بنابراین هزینه فرصت صرفاً محدود به منابع مالی و پولی نبوده، و هر چیزی را که واجد ارزش بوده و به آن توجه نشده است را شامل میشود. برای مثال زمان از دست رفته در پروژههای مختلف یکی از هزینههای فرصت مهم به شمار میرود. حال اگر بخواهیم این بحث را در حوزه صنایع دستی ایران بسط دهیم، به نظر میرسد باید به “هزینه فرصتهای از دست رفته” بپردازیم، چراکه در سالیان اخیر امکانها و فرصتهای حداقلی برای رشد و توسعه بیشتر صنایع دستی ایران وجود داشت، که یا انتخاب نشدند و یا برای مدیریت این حوزه یعنی وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی اولویتی نداشتند.
از این منظر هزینه فرصتهای از دست رفته برای صنایع دستی ایران برابر خواهد بود با دستاورد سودآورترین انتخاب ممکن برای صنایع دستی، منهای دستاورد انتخابهای انجام شده در این حوزه. مقولهای که مدیریت صنایع دستی کشور ما هرگز نسبت به آن واکنشی نشان نداده و در قبال انتخابهای خود برای صنایع دستی و سرنوشت هنرمندان و فعالان این حوزه تشریح و تبیین چندانی نکرده است. انتخابهایی نظیر ثبتهای ملی و جهانی شهرها و روستاهای صنایع دستی، سامانه ملی “تفریحاتی” برای فروش صنایع دستی، تأخیر در تدوین آئین نامه اجرایی قانون حمایت از هنرمندان صنایع دستی به مدت بیش از ۳ سال، وضعیت مبهم بیمه هنرمندان و تسهیلات حمایتی دوران کرونا از فعالان این حوزه و موارد متعدد دیگری از این دست، که پرداختن به همه آنها خود مبحثی مبسوط و از حوصله این نوشتار خارج است.
با کمی تأمل در خصوص انتخابهای مدیریت صنایع دستی ایران و پروژههای آنها، باید این پرسش را مطرح کرد که انتخابهای صورت گرفته؛ چه دستاوردهایی برای صنایع دستی و فعالان آن در پی داشته و هزینه فرصتهای از دست رفته برای این حوزه و خسرانهای ناشی از آن چقدر بوده است؟ پرسشی که امیدواریم وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در روزهای پایانی مدیریت خود، پاسخی در خور، شایسته و قابل دفاع داشته باشد. چراکه صنایع دستی میراث کهن این مرز و بوم بوده و سهم بسزایی در حفظ و استمرار سنتهای فرهنگی و هنری این سرزمین دارد و افول و از رونق افتادن آن، ضایعهای تلخ و خسرانی بزرگ خواهد بود. مقولهای که متأسفانه هرگز به طور جدی مورد بررسی و واکاوی قرار نگرفت و با وجود متخصصان مختلف در کشور، مشکلات بازاریابی و فروش ریشه یابی نشده و چالشهای تولید صنایع دستی نیز به قوت خود باقی است. از سوی دیگر بحث ترویج و معرفی این هنر-صنعت خلاق ایران به افراد جامعه بویژه نسل جوان نیز، محدود به امضای تفاهم نامههای بعضاً بدون ضمانت اجرایی میشود.
در پایان باید گفت در دنیای امروز توجه به کسب و کارهای بومی و صنایع خلاق یکی از مؤلفههای اصلی برای ایجاد توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورها محسوب میگردد. کشور ما نیز با اتکا واقعبینانه به عرصههایی مانند صنایع دستی که پیشینهای درخشان و ظرفیتی مثال زدنی دارد، میتواند گامهایی استوار و پایدار در مسیر رشد اقتصادی و اجتماعی به خصوص در مناطق دور از مرکز و روستاها بردارد. منوط به اینکه اندک فرصتهای موجود در شرایط فعلی را قدر دانسته و با بهترین انتخاب ممکن، در مسیر برنامه ریزی و مدیریت صنایع دستی، دیگر افسوس فرصتهای از دست رفته را نخوریم.