توجه به روستاها؛ از بازسازی تا بیهویتی
طرح های هادی برای هدایت ساخت و ساز روی کاغذ نقش می بندد و آهسته آهسته روستا را فرامی گیرد اما با توجه صرف به ابعاد فیزیکی مستحدثات و نه روح و حس تعلق خاطری که می بایست درآن جاری باشد.
۰%
خبرگزاری مهر، گروه استان ها- سولماز شهبازی*: همانطور که از سویی از بالفعل کردن ظرفیتهای بالقوه روستاها ضمن حفظ بافت سنتی و میراث کهن آن و احیای سبک زندگی روستایی سخن میرود و بر فراهم کردن بسترهای رفاهی به منظور تحقق مهاجرت معکوس تاکید میشود، از دیگر سو به بهانه بازسازی و بهسازی، تیشه به ریشه هویت روستاها زده میشود.
با ورود تکنولوژی، توقعات، نیازها و الگوهای روستاییان تغییر کرده است
با ورود تکنولوژی، توقعات، نیازها و الگوهای روستاییان تغییر کرده و میخواهند همرنگ شهرنشینان باشند. حالا مرزهای جغرافیایی آنها روستاهای کوچک، آرام و یکنواختشان نیست، بلکه هزاران الگوی شهری و روستایی داخلی و خارجی است. آنها هم رفاه میخواهند، گاز، آب لولهکشی، راه آسفالته، در و پنجره دوجداره، نمایی که باد و باران ویرانش نکند و دهها امکانات رفاهی دیگر.
آنها نه به اهمیت بهکارگیری مشاوران و معماران واقفاند و نه از پس هزینه بهکارگیری آنان برمیآیند، نه اطلاعات کافی در حوزه ساخت و ساز و توجه به فرهنگ و اقلیم دارند و نه میتوانند منتظر آمدن طرح هادی باشند. هر آنکه احساس نیاز کردند، تسهیلات مسکن روستایی به دستشان رسید. یا نم سقف و ریزش دیوار قدیمی کلافهشان کرد، دست به کار میشوند، بیآنکه جهت وزش باد را بسنجند یا حق معبر عمومی را بهجا بیاورند. دیوارها را پیش میکشند تا حیاطشان وسیعتر شود و چاردیواری را با تلفیق آجر و آهن و سیمان بالا میبرند.
آسفالت میآید، آب و لولههای گاز که از سر و روی دیوارهای نامتجانس – یکی سیمانی و دیگری کاهگلی- بالا میرود. همزیستی با طبیعت که ناشی از سبک زندگی و داشتههایشان بود و رعایت حریم فضاهای زیستی و معیشتیشان که تا چند سال پیش متفاوتتر بود، دیگر برایشان اهمیت چندانی ندارد.
روستا یکنواختی و انسجام خود را از دست داده، همانطور که آداب و فرهنگ محلی رنگ باخته، داشتههای مادی و کالبد فیزیکی نیز دستخوش تغییر چشمگیری شده، تحولی که در پس بیتوجهی، ظرفیتهای بالقوه را هم از چهره روستا میزداید، چه رسد به بالفعل کردن آنها!
طرحهای هادی برای هدایت ساخت و ساز روی کاغذ نقش میبندد و آهسته آهسته روستا را فرامیگیرد اما با توجه صرف به ابعاد فیزیکی مستحدثات و نه روح و حس، تعلق خاطری که میبایست در آن جاری باشد، نیست. بازسازی روستایی، تحولی آگاهانه مبتنی بر ناآگاهی و بیاطلاعای بومیان و بیتوجهی غیرمسئولانه مسئولان است که اگر برای اصلاح آن تدبیری نیندیشیم، این ناهمگونی در سیما و منظر، قطعا روستاها را با مخاطرات فراوانی مواجه میکند.
گرچه به برکت ورود امکانات رفاهی و زیرساختها شاهد مهاجرت معکوس باشیم اما همزیستی سالم و شایسته را چگونه تداوم خواهیم بخشید؟ هنگامی که اراضی کشاورزی کفاف جمعیت رو به رشد را نمیدهد، آب ته کشیده و حیات دام وابسته به آب و مرتعی است که عمرشان رو به افول است. برای ساکنان روستاها چه باید کرد؟ آیا جز این است که باید با سنت، فرهنگ و زیستبومی آَشتیشان داد؟ این اقدامات خلاقانه مبتنی بر اصالت روستاها است که میتواند نجاتبخش روستاییان باشد و اقتصاد آنها را در هجوم بیکاری و کمبود منابعطبیعی تجدیدناپذیر پویا کند.
ظرفیتهایی نظیر آداب و رسوم محلی، غذای سنتی، دستبافتهها، پوشاک و انواع صنایعدستی، موسیقی محلی، رقص محلی، گرمای تنور و بوی نان تنوری، عطر نم کاهگلی که تن سنگی خانهها را پوشانده، صدای جیکجیک پرندگان و زوزه شبانه گرگ، پارسهای مکرر سگان روستا، وجود قلعهها، تپهها و کاروانسراهای تاریخی و همه اینها در خانههای بومگردی گرد هم میآیند.
اما چند نفر از روستاییان از این مهم آگاهاند؟چند نفر نقش رونقآفرینان را باور دارند؟ کدام روستاها این ظرفیت را دارند، کدام روستاها در معرض از دست دادن ظرفیتهایشان هستند و کدام روستاها الگویی از بومگردی و درآمدهای حاصله از آن را دارند؟ کدام روستایی تعصب به حفظ بافت سنتی و رعایت ملاحظات زیستمحیطی توام با ایمنسازی محل سکنایش دارد؟ چند نفرشان توان اجماع این ظرفیتها را برای راهاندازی کسب و کاری بومی دارند؟.
نباید آشفتگی شهرها به بیماری مسری تبدیل شود و دامن روستاهای مقلد شهرها را هم بگیرد
مگر ایجاد خانههای بومگردی تدبیر نوی مسئولان برای رونق روستاها بهویژه روستاهای گردشگری نیست؟ پس چرا بدون تدوین ضابطهای بلندمدت، مانع از دست رفتن ظرفیتهای محلی نمیشویم؟ مگر با ایجاد یکی دو خانه بومگردی در روستا میتوان شاکله اقتصادی روستا را حفظ کرد؟ قطعا گردشگر ضمن استراحت در این خانه بومگردی، علاقهمند به پرسه زدن در کوچه پس کوچههای روستا و تماشای کوچهباغها، گله گوسفندان، تلمبه سر چاه محله پایین، پنجرههای سبز و آبی خانههای یک دست و بیپیرایه و دهها جذابیت دیگر خواهد بود، بنابراین حفظ جذابیتها و افزودن به آن ضرورتی انکارناپذیر است تا مجبور به هزینههای بیشتر و خسارتهای بیشتر نشویم.
نباید آشفتگی شهرها که در سایه بیتوجهی، هر روز تشدید میشود، به بیماری مسری تبدیل شود و دامن روستاهای مقلد شهرها را هم بگیرد و در این راستا چارهای نیست، جز اینکه با مشارکت روستاییان کنشگر و دغدغهمند، شوراهای روستا به عنوان نمایندگان آنان و دهیاران با آموزشهای مدون و استاندارد در گام نخست اهمیت حفظ کالبد و بافت سنتی روستا و نیز آداب و سنن محلی برای روستاییان تبیین شود.
در گام بعدی با مشارکت همینان، ضوابط و اصول معماری، سیما و منظر در بافت روستایی چه در روستاهایی که طرح هادی به آنها رسیده و چه سایر روستاها اعمال شود. البته نباید این مهم را فراموش کرد که روستایی برای ساخت مسکن خود نیازمند مصالح است و مادامی که فکری برای تولید مصالح متناسب با جغرافیا و اقلیم هر منطقه نشده، نمیتوان توقعی فراتر از ظرفیت روستایی داشت. در این حوزه نیز بنیاد مسکن و سایر نهادهای متولی میتوانند زمینه کارآفرینی و درآمدزایی را فراهم کنند. مطالعه و تولید مصالح بومی، با کیفیت، خوشرنگ و لعاب و متناسب با بافت و ذائقه روستاییان.
شیشههای دوجداره اگر وارد روستاها شده و در دل دیوارهای سیمانی جا خوش کرده، قطعا میتوانست پنجرهای با ویژگیهای پنجره دوجداره اما حاوی نقش و نگار پنجرههای قدیمی باشد، جای سیمان متداول، میشد کاهگلی مستحکمتر در نمای خانهها به کار برد، میشد ضمن جاری کردن رفاه در زندگی از بهکارگیری مصنوعاتی که اصالت را به یغما میبرند پرهیز کرد و میشد با طبیعت رفیقتر بود و مامنهایی بنا نهاد با حس تعلق خاطر بیشتر. بنابراین باید با رجوع به احساس خوشایند زندگی در روستاهای قدیمی و نگاهی عمیق به تحولات آینده، هویت را به روستاها بازگردانیم تا از مواهب آن بهرهمند شویم.
*فعال فرهنگی اجتماعی – کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی