ماجرای جوان چهارمحالی که امروز خودش به تنهایی یک اداره کار است
این گزارش روایت زندگی بانوی جوان چهارمحالی است که بعد از یک شوخی در دوران دانشجویی مسیر زندگیاش تغییر کرده و امروز هم خودش کسب و کار خوبی دارد و هم به مردم روستاهای شهرستان کیار در خصوص اشتغالزایی آموزش میدهد.
به گزارش خبرنگار ایانا در استان چهارمحال و بختیاری ، حتما این را میدانید که استان چهارمحال و بختیاری در کسب رتبه برتر در بیکاری موفق بوده و سالهاست بیشترین نرخ بیکاری را به خود اختصاص دادهاست یا به تعبیری دیگر چهارمحال و بختیاری در اشتغالزایی از آخر، اول بوده و بیشترین بیکارها را در خود جای داده است.
اشتغال یکی از نیازهای دارای اولویت برای جوانان است ولی متاسفانه بنا به دلایل متعددی که شاید مهمترینش بیارادگی مسؤولان به خصوص در دو دولت یازدهم و دوازدهم، عامل به وجود آمدن چنین شرایطی است؛ قطعا فراهم نشدن شرایط اشتغال برای جوانان رابطه مستقیمی با آسیبهای اجتماعی و شغلهای کاذب دارد؛ بدون شک یکی از اساسیترین ریشههای طلاق، فساد، اعتیاد و سایر معضلات اجتماعی در بیکاری است.
اما از اهمیت اشتغال و تاثیرات مثبت آن بر سایر حوزهها که بگذریم و از طرفی خیلی هم دل به مسؤولان و وعدههای سرخرمن و گاها انتخاباتی هم که ندهیم، میرسیم به اتکا به ظرفیت فردی و باور به گفتمان «ما میتوانیم»! بدون شک بالا بودن نرخ بیکاری و به تعبیر خودمانی نبودن کار، توجیه ناپسندی برای دست روی دست گذاشتن و ناامید شدن است، در جامعه اطراف ما هستند کسانی که بدون حمایت خاصی از سوی دولت و حتی خانواده و با دست خالی و صرفا با اتکای به ظرفیتهای فوق العادهای که خداوند متعال به همه ما ارزانی داشته، توانستهاند نه تنها مشکل اشتغال خود را حل کنند بلکه سفرهای پر برکت پهن کنند و چند نفر دیگر را کنار خود بر سر آن بنشانند.
ماجرای بانوی جوانی که امروز خودش به تنهایی یک اداره کار است
درست مثل این بانوی چهارمحالی که در یک روستای تقریبا محرومِ از تمام فاکتورهای توسعهیافتی توانسته یک مدل موفق از جوان با اراده ایرانی را به نمایش بگذارد؛ بانویی که در روستای خود و حتی روستاهای اطراف نقش یک اداره کار را دارد و یک تنه به چند خانواده نان میرساند. چه بسا افراد دیگری که به صورت غیر مستقیم از این سفره گسترده نان میخورند و دعا به جان این بانوی موفق میکنند.
مریم احمدی، بانوی کارآفرین در گفتوگو با خبرنگار فارس در شهرکرد از سختیها و شیرینیهای کار گفت و حس خوبی را القاء کرد که در ادامه به آن میپردازیم.
از خودتان بگویید؟
من مریم احمدی ۳۶ ساله هستم؛ فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه شهرکرد؛ از سال ۹۲ بحث کارآفرینی را در حوزه روستایی آغاز کردم و در حال حاضر به عنوان مشاور کارآفرینی مشاغل خرد در ناحیه شهری و روستایی بخصوص ویژه زنان در حال فعالیتم.
در حال حاضر در چه مرحلهای از کارآفرینی قرار دارید و چقدر رشد و توسعه داشتهاید؟
در بحث کسب و کار خصوصی همیشه دنیایی از تلاطم و بالا و پایینها وجود دارد. من کارآفرینی را از سال ۸۸ از سر یک شوخی با همخوابگاهیهایم آغاز کردم، ولی همین شوخی را جدی گرفتیم و به سراغ کسب و کار و کارآفرینی رفتیم.
من کارآفرینی را از سال ۸۸ از سر یک شوخی با همخوابگاهیهایم آغاز کردم، ولی همین شوخی را جدی گرفتیم و به سراغ کسب و کار و کارآفرینی رفتیم.
من در سال ٩٠ به عنوان بانوی نمونه حوزه کارآفرینی شناخته شدم ولی از اواخر ٩٢ و اواسط ٩٣ رسما ورشکسته شدم، ورشکستگی من چند دلیل داشت و مهمترینش این بود که من ترسیدم، اولین باری بود که یک بحران مهم در زندگیام ایجاد شده بود. من زمین خوردم و تا سال ٩٤ کاری انجام ندادم. سال ٩٤ دورههای کارآفرینی را تکمیل کردم، در عین حال نیز تدریسهای روستایی را آغاز کردم و وارد عرصه بازار شدم.
از سال ٩٤ در مرکز استان یک عطاری بنا کردم و تجربیات خوبی را بدست آوردم، ضمن اینکه نزدیکترین شغل به فروش محصولات روستایی بود. من خیلی از گرهها و مشکلات قبلی را در بحث بازار حل کردم.
از سال ٩٧ به زادگاه و روستای خود بازگشتم و آنجا فعالیتها را بهصورت جدیتر و منسجمتر ولی در یک بعد کوچکتر در حد روستا شروع کردم. در حال حاضر در روستای تشنیز برای ٥٤ نفر اشتغالزایی کرده و آموزشهای مشاورهای دادم و توانمندیهایشان به مرحله خوبی رسید. همچنین بانک کارآفرینی امید و بنیاد برکت در خصوص پرداخت تسهیلات همکاری خوبی با ما داشته، خودم نیز شبکه تولید و توزیع را راهاندازی کردم، برند مورد نیاز را گرفتم و قراردادهای لازم را انجام دادم.
با چقدر سرمایه شروع کردید؟
در همه مراحل از صفر شروع کردم و این صفر به معنی صفر مطلق نیست، در مرحله اول با صفر تجربه، صفر سرمایه و صفر اطلاعات شروع کردم و این باعث تاخیر در کارم شد. آن موقع کسی نبود که راه و چاه را به من نشان دهد، دیدگاهها نیز نسبت به یک زن کارآفرین فرق داشت. آن مجموعه ٦ نفره روز اول نتوانست خود را به موقع جمع کند و ورشکسته شدیم ولی این به معنای ناتوانی ما نبود، چون الان هر کدام از ما یه فرد موفق هستیم.
آن مجموعه ٦ نفره روز اول نتوانست خود را به موقع جمع کند و ورشکسته شدیم ولی این به معنای ناتوانی ما نبود، چون الان هر کدام از ما یه فرد موفق هستیم.
در کنار اشتغالزایی برای خودم و فراز و فرودهای کاری خودم، آموزش را قطع نکردم و به خانمهای روستا آموزش دادم چطور یک کسب و کار را راهاندازی کنند و این باعث شد از لحاظ اعتبار اجتماعی به جای خوبی برسم.
هر کاری برای هر انسانی سختی خودش را دارد و در استان ما بخصوص در روستا محدودیتهای زیادی وجود داشته و این ذهنیت وجود داشت که برای فعالیت اقتصادی یک زن، لازم است یک نفر او را معرفی و ضمانت کند ولی اینها همه یک دیدگاه آزاردهنده است و سرعت عمل یک کارآفرین را پایین میآورد.
خاطرهای که در این سالها زیاد در ذهنتان بود، تعریف کنید.
بهترین خاطره همان استارت کار بود که با هم اتاقیهای خوابگاه دانشجوییام زدیم و شوخی کردیم. اما زیباترین خاطره من در این ١١ سال کاری، برگزاری جشنواره مشارکت زنان و توسعه روستایی بود که در روستای تشنیز راهاندازی شد. در روستای ما مثل روستاهای دیگر ضمیر و ذهنیت غلط در مورد زنان وجود داشت ولی با کمک زنان روستا و حمایت شورا ذهنیتها کاهش یافت و جشنواره به خوبی برگزار شد که هنوز شیرینی این برنامه در ذهن مردم وجود دارد و منتظر نابودی کرونا هستیم تا دوباره آن جشنواره تکرار شود.
مسؤولان چقدر حمایتتان کردند؟
از سال ٨٨ تا ٩١ هیچ حمایتی نشدم ولی من آدم به اصطلاح سمجی بودم و کار را رها نکردم. اوایل خیلی سخت بود ولی بعدها راهش را پیدا کردم. یک آدم موفق هیچوقت همه تخم مرغهایش را در یک سبد نمیچیند. همیشه باید چند بعدی کار کرد و چند زمینه کار را در کنار هم داشت. من اکنون به شدت از مجموعه خودم راضی هستم و سال پیش به عنوان کارآفرین نمونه استان معرفی شدم.
خیلی افراد هستند که میخواهند کاری را شروع کنند، کسب و کاری را راه بیندازند ولی نمیدانند چطور و چگونه؟ پیشنهاد شما برای این افراد چیست؟
پیشنهاد اول من این است که به یک مشاور شغلی و کارآفرینی مراجعه کنند تا راه و چاه را بیابند. کسی که از صفر تا صد کارآفرینی در کنار فرد باشد تا به یک حد نصاب برسد.
یادمان باشد تا وقتی که من نتوانیم نیاز مردم را برطرف کنیم، نمیتوانیم موفق باشیم
پیشنهاد دوم این است که توانمندیها و ناتوانیهای خود را روی کاغذ بنویسند، سپس راه تبدیل ناتوانیها را به توانمندیها بنویسند. تمام فرصتها و تهدیدهای بازار را نیز یادداشت کنند و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کنند. از بین ترکیببندی اینها یک شبکه ایجاد کنند و به مردم خدمات دهی کرده و کسب وکار راه بیندازند.
اینکه یک کسب و کار با روحیه فرد سازگار باشد خیلی مهم است ولی مهمتر این است که آن کسب و کار، خدماتی را به مردم ارائه بدهد؛ یادمان باشد تا وقتی که من نتوانیم نیاز مردم را برطرف کنیم، نمیتوانیم موفق باشیم.
با توجه به اینکه بیکاری در استان ما خیلی زیاد است و جوانها اکثراً تحصیل کرده و دنبال کار دولتی هستند، سخن شما با این جوانها چیست؟
من به اطرافیانم هیچگاه کار دولتی را چه ١٠ سال پیش و چه الان توصیه نکردم و الان هم توصیه نمیکنم. درست است نوسانات بازار ما خیلی زیاد است ولی دولت هم خودش را خیلی کوچک کرده و احتمال استخدامی پایینتر است پس انرژیمان را در کار بازاری صرف کنیم. من توصیه میکنم جوانان دورههای کسب و کار و کارآفرینی را بگذرانند چون بهتر میتوانند وارد کار بازار شوند.
من مطمئنم در ١٠ سال آینده کارمندی جزو شغلهای رده پایین محسوب میشود، من امیدوارم جوانهای امروز با دید بازتری به بازار کار آزاد نگاه کنند.
دنیای ما بیش از ٥٠ سال است که به سمت جهانی شدن رفته و به سرعت رشد میکند. من مطمئنم ١٠ سال دیگر کارمندی جزو شغلهای رده پایین است. من امیدوارم جوانهای امروز با دید بازتری به بازار کار آزاد نگاه کنند.
برای توسعه و گسترش کار به چه چیزهایی نیاز دارید؟
جدای از سرمایه مالی، به نیروی انسانی نیازمندم. بارها و بارها کارم را زمین میریزم و دوباره جمع میکنم، چون نیروی انسانی کافی و کارآمد ندارم.
این نیروی انسانی را چطور میتوان جذب کرد؟
انتخاب نیروی انسانی یکی از سختترین کارهاست ولی من متناسب با کار خودم از افراد مصاحبه میگیرم و به تناسب کارم، نیروها را جذب میکنم. ضمن اینکه با قرارداد حجمی شروع به کار میکنم تا فرد بر اساس حجم کاری که انجام میدهد پول بگیرد. اینطور برای درآمد بیشتر، تلاش بیشتری میکند.
یک جمله پایانی خطاب به مسؤولان بفرمائید.
من از مسؤولان میخواهم با جوانهایی که انگیزه کاری دارند، چه در قالب کارآفرین و چه در قالب صاحب کسب و کار، با یک دید مثبت برخورد کنند، جوانان را زیر سؤال نبرند، تا حدی که ممکن است سعی کنند سنگهای پیش پای افراد را بردارند بخصوص پروسه طولانی و سخت مجوز گرفتن را کوتاه کنند تا جوانان با رغبت بیشتری وارد کار شوند؛ مسؤولان باور کنند جوانان ما جزو نجیبترین، باهوشترین و پاکترین جوانان دنیا هستند ؛ بیشتر به فکر این گوهرهای ناب باشند.